حدود 8 ماهه که از شروع جنبش میگذره وهر حضور ما در خیابانها یک بازی باخت – باخت رو به حکومت فاسد جمهوری اسلامی تحمیل کرده . اونها در برابر حضور ما در خیابان دو راه دارن . راه اول : بی اعتنایی . مثل کاری که در روز قدس یا هفته اول بعد از انتخابات پیش گرفتن . ( البته بهتر بود میگفتم بی اعتنایی از سر ناچاری ) این کار باعث میشه در عرض چند دقیقه اکثر نیروهای هوادار جنبش به خیابون بیان و فورا تجمع تبدیل به یک راهپیمایی عظیم میلیونی باشه . نتیجه اش هم که مشخصه . تودهنی میلیونی ملت به حاکمان چیزی نیست که بشه با دروغهای صدا و سیما لاپوشونی کرد . واما راه دوم : سرکوب . این هم که نتیجه اش مشخصه . همونطوری که یک بار خامنه ای اعتراف کرد آبروی نظام در بین ملتها رفت ، بدیهیه که منظورش پخش شدن تصاویر و فیلمهای سرکوب بوده و بدیهی تره که با سرکوب جدید تتمه این آبرو هم کلا به باد فنا خواهد رفت . غیر از این دو راه هیچ راه دیگه ای ندارن و همونطوری که عرض کردم حتی در بدترین شرایط باز هم این جمهوری اسلامیه که می بازه . این توضیح رو هم بدم هیچکدوم از ما قهرمان نیستیم . خیلی از ما ( از جمله خود من ) از باتوم و گاز اشک آورمیترسیم . از اخراج از محل کار میترسیم . از دستگیری و زندان میترسیم ، از گلوله میترسیم . این یک حس طبیعیه و عار نیست . 22 بهمن کافیه یک نماد سبز تو جیبمون باشه و به خیابون بیایم . ما فقط میخایم به کودتاچیها ثابت کنیم جنبش هنوز زنده است . اگه راه عاقلانه رو پیش گرفتن و کاری به کار ما نداشتن حالت اول پیش میاد . اما اگه بخان ما رو از این حق طبیعی محروم کنن و سگهاشونو به جونمون بندازن اونوقته که باید عاشورایی عمل کنیم و وظیفه بر و بچه های دل وجیگردارتر جنبش سنگین میشه . چه بزنیم چه بخوریم در هر دوحالت برنده ایم . از همه مهمتر اینکه خدا با ماست . حضور ما در خیابون یعنی باخت حکومت