به لحظه لحظه این روزهای سرخ قسم ، که بوی سبز ترین فصل سال می آید سی خرداد
سي خرداد هشتاد و هشت ، سرخ ترین روز جنبش سبز مردم ایران
روایتی تکان دهنده از قتل عام 30 خرداد 88 / آیا وجود پادگانهای اراذل و اوباش در تهران حقیقت دارد ؟
دوستی دارم در دانشگاه تهران که ماجرای تکان دهنده زیر را بلاواسطه از زبان دکتر کوهی ( رئیس کوی دانشگاه تهران در زمان حمله 18 تیر 78 ) شنیده : عصر روز 30 خرداد تعدادی از اساتید و دانشجویان از پشت پنجره های مشرف به خیابان انقلاب شاهد درگیریها بودیم . یک شلنگ آب از بین نرده های دانشگاه تهران بیرون افتاده بود و مردم تشنه از آفتاب سوزان آن روز از آن طریق آب می خوردند . در این بین یک پیرزن هم قصد آب خوردن داشت ، اما نمیتوانست دولا شود و شلنگ را بردارد . پسر جوانی به کمک آمد و شلنگ را برداشت و بلند کرد و آن پیرزن مشغول آب خوردن شد . ناگهان یک گله اراذل و اوباش به آن منطقه حمله ور شدند . تیپ ظاهری آنها هیچ شباهتی با آنچه در ذهن ما از افراد بسیجی و حزب الهی نقش بسته نداشت و دقیقا قیافه ها مشابه ارذل و و اوباش تابلو و عرق خور و قمه کش بود در این بین یکی از همین گله ارذل با سرعتی باور نکردنی و با یک حرکت برق آسا خودش را به پشت آن پسر جوان انداخت و با کاردی که در دست داشت گلوی او را برید و به چشم بر هم زدنی ناپدید شد . آن جوان در خون خودش غوطه ور شد و بعد از دقایقی یک وانت به محل آمد و جسد را برد . هیچکس نفهمید آن جوان که بود و پیکر پاک آن شهید به کجا برده شد
***
وجود چنین افرادی با ظاهر ارذل و اوباش خیابانی مورد تایید اکثر کسانی است که در خیزش عمومی 30 خرداد و روزهای پس از آن حضور داشتند ( از جمله میتوان به گزارش جامع آقای دکتر مهدی خزعلی از درگیریهای خونین 30 خرداد اشاره کرد) اینها چه کسانی هستند ؟ آیا وجود یک پادگان از اراذل و اوباش خطرناک جمع آوری شده در طرح امنیت اجتماعی نزدیک حسن آباد قم حقیقت دارد ؟ به نظر من که دوراز ذهن نیست . تصور کنید یک شخص شرور که تحت شدیدترین شکنجه ها از لحاظ روحی خرد شده و منتظر چوبه دار یا حبس طویل المدت است آیا به پیشنهاد همکاری با حکومت پاسخ منفی میدهد ؟ آیا باید باور کنیم حکومتی که 30 سال پیش با هزاران امید و آرزو با خون هزاران ایرانی مجاهد متولد شد وقاحت را به جایی رسانده که اراذل و اوباش را برای حفظ خودش به جان مردم بی دفاع می اندازد ؟ همان مردمی که نه مشکلات اقتصادی ، نه 8 سال جنگ ، نه بمباران شهرها و . . . آنها را به زانو در نیاورد و در بدترین شرایط پشت حکومت را خالی نکردند . هنوز یادم نرفته وقتی در آغوش مادرم به قبرستان ملامجدالدین ساری رفته بودیم برای تشییع جنازه شهید ، مادرم می گریست و من 4-5 ساله به مادرم میگفتم : مامان گریه نکن ، من اینجام ! مرداد ماه امسال این صحنه تکرار شد . وقتی بزرگترین اشتباه زندگی ام را مرتکب شدم و کلیپ گریه های مادر ندا برای مادرم پخش کردم و مادرم گریست . نمیدانم فقط از دیدن ضجه های مادر ندا چنین منقلب شد یا احساس دیگری هم مزید بر علت بود . احساس تلخ برباد رفتن تمام امیدها ، آرزوها ،اعتمادها . . .
نظرات (11)
در ۶:۴۵ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته...

salam.
emkanesh hast ke man ro dar balatarin ozv konidd?

ahmad_rb2006@yahoo.com

 
در ۷:۰۶ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته...

what u are saying is 100% true. I know couple of Gang leaders in Tehran. within last 2-3 years the have been contacted by secret service to give them assurance that they will cooperate with government when ever their service is required otherwise they will go behind bars. 

 
در ۷:۴۸ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته...

AY DEL ANDAR BANDE ZOLFASH AZ PARISHANY MANAL
MORGHE ZIRAK GAR BEDAM OFTAD TAHAMOL BAYADASH

NEGARAN NABASHID ,INJA IRAN ,AST ,NA ARABESTAN........

 
در ۷:۵۱ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته...

tofo bar to ay charkhe gardon tofo

Zoob konande Velayat

 
در ۸:۰۱ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته...

salm
man haman rooz dar on hodood boodam va az 2 jaye mokhtalaf yani 2 ta adam mokhtalef in hadeseh ra shenidam motmaenam ke sehhat dara etela resani konid shayad kesi film gerefteh bashad va ya neshani az on javan dashteh bashad

 
در ۸:۳۷ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته...

23 تیر 87 دقیقا جلوی سینما آفریقا در خیابان ولی عصر داشتم از درگیری بین مردم و نیروی انتظامی عکاسی می کردم. نیروی انتظامی از صبح با هر ترفندی که پیاده کرد نتوانست مردم را پراکنده کند. از گاز اشک آور گرفته تا تیر ندازی و باتوم و... ساعت 3 بعدازظهر دو تا وانت با نمره سپاه به سرعت وارد صحنه شد و پیچید سر کوچه سینما. پشت این دو دانت پر بود از آدمهایی که به شعبان بی مخ شباهت زیادی داشتند. همگی با سیبیل های دسته موتوری یقه های باز پیراهن و همگی یک تکه چوب دراز در دستشان. معلوم بود که چماق ها را با عجله تهیه کرده بودند چون همگی مانند این بود که تکه های پاره پاره الوار باشند. به هر صورت ظرف 5 دقیقه کسی در صحنه نبود.
استفاده از این آدمها در تاریخ سیاسی ما سابقه دراز دارد دوست من.
سپاه نه تنها گردان ارازل و اوباش دارد که گردان تاکسی رانی (این را هم به چشم خودم دیدم) و هزار نوع پوشش دیگر هم دارد.

 
در ۱۰:۲۳ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته...

من هم از این جور آدما (اگه بشه بهشون گفت آدم) دیدم.
یه جماعت لات و سبیل کلفت که همراه یه جماعت جوجه بسیجی بودن.
جالب این بود که بسیجیا ازشون حساب می بردن اساسی.

 

من هم در 16 آذر و هم در چهلم ندا در بهشت زهرا این اراذل را دیدم که حتی مردم را دستگیر هم می کردند البته زیر نظر چند لباس شخصی ریشو کار می کردند که احتمالا بسیجی بودند، آنها وظیفه فحش و ناسزا به مردم را هم به عهده داشتند و با فحش های جنسی یا به اصطلاح ناموسی مردم را متعجب کرده بودند

 
در ۸:۵۳ بعدازظهر, Blogger Unknown نوشته...

اون بسيجيها و ادمكشها جرمشون با خامنه اي و دار و دستش يكيه، اگه اونها نباشن اينها نمي تونن حكومت كنن

 
در ۹:۰۴ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس نوشته...

کاملا درست است همکار من این صحنه را آن روز (بریدن گلوی جوانی در نزدیک شلنگ آب) با چشم خودش دیده بود

 
در ۶:۵۰ قبل‌ازظهر, Blogger صدف نوشته...

ممنون از مطلب قشنگتون

سلام مهدی جان...صدف دنباله هستمhttp://donbaleh.com/link/211552...
الان شدم صدف بالاترین....
http://balatarin.com/users/sadaf-azad/links/submitted

 

ارسال یک نظر

منو