به لحظه لحظه این روزهای سرخ قسم ، که بوی سبز ترین فصل سال می آید سی خرداد
سی خرداد
سي خرداد هشتاد و هشت ، سرخ ترین روز جنبش سبز مردم ایران
جدا کردن قشر مذهبی جامعه از جمهوری اسلامی ، موثرترین ضربه بر پیکره رژیم
1 - کمتر دیکتاتوری را سراغ دارید که بدون وجود یک ایدئولوژی مشروعیت بخش بتواند به حیات خود ادامه دهد، محمدرضا پهلوی شکوه ایران باستان را دستمایه کرده بود ، حکومتهای کمونیستی ایدئولوژی مارکسیسم را برگزیده بودند ، معمر قذافی خودش را در جایگاه پیامبری صاحب کتاب نشانده و ... البته حاکمان جمهوری اسلامی هم از این قائده مستثنی نیستند و اسلام برای این منظور برگزیده اند
2 - کمتر کنشگر اجتماعی را سراغ دارید که بدون مشخص کردن جامعه هدف فعالیتهایش پا به عرصه بگذارد ، یک فیلمساز از همان ابتدا باید تکلیفش را با خودش مشخص کند : آیا برای عامه مردم فیلم می سازد یا برای روشنفکران و مخاطب خاص ؟ برای کودکان یا بزرگسالان ؟ ... فعالان جنبش سبز نیز از این قاعده مستثنا نیستند . در روشنگریهای خود خود چه گروهی را هدف قرار داده ایم ؟
3 - به نظر من جامعه ایران را از حیث نوع نگرش به جمهوری اسلامی به پنج دسته می توانیم تقسیم کنیم : مخالف مطلق ، منتقد ، بی تفاوت ، طرفدارمردد ، طرفدار مطلق، به طور قاطع نمیتوان گفت که آیا همه کسانی که در گروه طرفداران مطلق ، طرفداران مردد و بی تفاوت قرار میگیرند مذهبی هستند ، اما میتوان مدعی شد بخش زیادی از مذهبیها در این سه گروه جای میگیرند و این کاملا منطقی و بدیهی است ، زیرا حکومت ج ا هر نوع مبارزه بین خودش و منتقدان و مخالفانش را تبدیل به مبارزه اسلام و کفر میکند
4 - مهم ترین ماموریت سبزها میتواند تبدیل طرفداران مطلق به طرفداران مردد ، تبدیل طرفداران مردد به افراد بی تفاوت ، تبدیل افراد بی تفاوت ( یا به عبارتی قشر خاکستری ) به افراد منتقد و در نهایت تبدیل منتقد به مخالف جدی باشد
***
اینجاست که ارزش کار روشنفکران دینی مثل سروش و کدیور و ... مشخص می شود ، آنها برای مذهبیون آلترناتیوی ساخته اند و به آنها ثابت می کنند دیندار بودن فقط در آغوش جمهوری اسلامی و ولایت فقیه محقق نمیشود
نامه جمعی از وبلاگ نویسان سبز خطاب به مبارزان سوری

موج برخاسته از سرکشی مردمان از زیر یوغ بندگی ظالمان، با گذر از ایران و تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین، امروز قدرتمندتر و عظیمتر، به کاخ حاکمان سوریه رسیده است. گویی که این موج سرکش سر ایستادن ندارد و مشعل آزادیخواهی دست به دست گشته و اینک بر فراز دستان شما مردمان سوریه قرار گرفته است. مشتان گره کرده و اراده با شکوهتان و پایداری سرسختانه تان به رغم شدت سرکوبها و خونریزیهای دستگاه فاسد و سرکوبگر حاکمان سوری، تحسین ایرانیان و جهانیان را برانگیخته است.
آزادیخواهان ایران نیز که خود ذیل لوای پرچم سبز مبارزه، به فردای آزادی چشم امید بسته اند، از روز نخست کنجکاوانه و مشتاقانه مبارزه شما مردم سوریه را دنبال می کنند و پیروزی تان را به آرزو نشسته اند و خود را در خشمها و هیجانها و امیدهایتان شریک می دانند. دریغ که آن سوی میدان، حاکمانی نشسته اند که قلب های مرعوبشان مانع از درک حماسه حضور مردم می شود و از هراس فرو ریختن بنای استبدادشان حکم به خونریزی می دهند و بر موج خروشان مردم شمشیر می کشند و نمی دانند که موجهای بلندتر که از پی می آیند به مراتب ویرانگرترند.
برای هر ملت، روزی فرا می رسد که شرافت و سربلندی خویش را در بوته آزمایش می بیند و برای پاسداری از آن ناگزیر به قیام می شود. حماسه ای که شما مردم سوریه به تصویر کشیده اید حماسه ای آشنا برای ما مردم ایران است. در هر خبری که از زیر شدیدترین فشارها و سانسورها به دست ما می رسد و در هر فیلمی که از آماج رگبار مسلسلهای نظامیان سوری به تصویر کشیده می شود، داستان مبارزه خود را می بینیم. همین همداستانی است که جنبش های آزادیخواهی منطقه را در کنار هم می نشاند و جباران و حاکمان سرکوبگر را در جبهه مشترک قرار می دهد. حاکمان همدست منطقه، امروز در سرکوب مردم منافع مشترک پیدا کرده اند و در جنایت، یکدیگر را همراهی می کنند. یکی دستگاه تبلیغ و دیپلماسی اش را مامور می کند که قتل شهروندان مبارز را مشروع جلوه دهد و آزادیخواهان را به عنوان فتنه گران و آشوبگران جلوه دهد و دیگری لشکر سرکوبش را به همراهی در جنایات گسیل می دارد؛ یکی لشکر سرکوب به بحرین می فرستد و دیگری جوخه های امنیتی اش را به سوریه. اوج این نمایش های فریبکارانه آنجاست که مدعیان رهبری مسلمین جهان از تریبون نماز جمعه تهران برای مردم مصر خطبه می خوانند و برای مردم فلسطین جامه می درند و در همان حال کشتار سوریان را مشروع اعلام می دارند. این ادامه همان توهم مالیخولیایی است که اجازه می دهد بر مسند خداوندگاری تکیه زنند و بدین سان بی محابا درباره جان افراد به قضاوت بنشیند و یکی را شهید بخوانند و دیگری را فتنه گر. از همین روست که امروز سیاهی چهره شان هویدا شده و تایید جنایتهای شرکای سیاسی و همدستی شان با ظالمان منطقه، طشت رسوایی شان را بر زمین انداخته است.
تحولات اخیر منطقه حداقل حسنش این بوده که پرده از چهره نفاق آلود حکومت هایی که پشت دفاع از فلسطینیان و مخالفت با اسراییل پنهان شده اند و مسایل اعراب فلسطین را در هیاهوی تبلیغاتی وجه المصالح اهداف شوم خود کرده اند تا مشروعیتی کاذب برای خود و حکومت نامشروعشان ایجاد کنند برداشته است. مگر می توان همزمان هم مدعی دفاع از حقوق ملت فلسطین بود و هم به کشتار مردمان کشور خود دست زد؟ مگر می توان با موضوع حقوق بشر با استاندارد های دوگانه برخورد کرد و آدم کشی در فلسطین را محکوم کرد اما کشتار در کشور تحت حکومت خود و یا در کشورهای مشترک المنافع را جایز برشمرد؟ این ترفند دروغین حکومت های خودکامه کشورهای عربی از یک سو و هیاهوی تبلیغاتی حکومت مستبد ایران برای بهره برداری سیاسی از اوضاع آشفته فلسطینیان از سوی دیگر، قطعا از این پس نمی تواند موجبات فریب مردم منطقه را فراهم آورد.
سوای عملکرد غیرقابل دفاع حکومت نامشروع و کودتایی ایران، ریخته شدن خون مبارزان سوری، براستی به جان آزادیخواهان ایرانی ناگوار آمده است. ایمان داریم که به مدد پایداری مردمان ، بیرق ظلم برچیده خواهد شد و کاخ لرزان استبداد در برابر شکوه حضور مردم فروخواهد ریخت. خون آزادیخواهان سوری، فرش قرمزی خواهد شد برای قدوم مبارک آزادی . این سان که شما ملت سوریه پرچم مبارزه را با صلابت در دست گرفته اید، و اینچنین پرغرور در اهتزازش پایمردی می کنید، دیر نباشد که بیرق پیروزی را بر قله سعادت برافرازید. بدانید و آگاه باشید که در این راه آرزو و دعای خیر آزادیخواهان جنبش سبز ایران، بدرقه راهتان خواهد بود.

جمعی از وبلاگ نویسان سبز
ترجمه انگلیسی نامه
---------
· آخرین لیست وبلاگ های امضا کننده را از http://spinooza.blogspot.com/ دنبال نمایید.
· در صورت تمایل به امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به این لیست، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس spinooza56@gmail.com ایمیل نمایید.
منو