به لحظه لحظه این روزهای سرخ قسم ، که بوی سبز ترین فصل سال می آید سی خرداد
سی خرداد
سي خرداد هشتاد و هشت ، سرخ ترین روز جنبش سبز مردم ایران
ما دوباره سبز میشویم : دوشنبه ساعت 22 ، الله اکبر ، مرگ بر دیکتاتور

من به چشمهای بی قرار تو قول میدهم : ریشه های ما به آب ، شاخه های ما به آفتاب میرسد ، ما دوباره سبز میشویم

دستگیری موسوی در پناه جو روانی ناشی از قرآن سوزی نزدیک است ، چه باید بکنیم ؟
جمهوری اسلامی بارها ثابت کرده استاد سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم است . به طور قطع هیچ زمانی برای دستگیری موسوی و کروبی بهتر از حال حاضر نخواهد بود . طرفداران حکومت تهییج شده اند . خیابانها پر است از پارچه نوشته هایی در محکومیت قرآن سوزی ، صدا و سیما مدام در حال پخش برنامه هایی دراین زمینه است . بدنه مذهبی جامعه احساس می کنند آلترناتیو جمهوری اسلامی یعنی قرآن سوزان آمریکایی ! و بخشی از آنها بی خیال سرنگونی حکومت شده اند ، فراخوانهای حضور جنبش سبز در روز قدس و 22 خرداد و ...آنطور که باید و شاید اجابت نشد ، از بالاترین که بیرون میروی در بین مردم دیگر سیاست محور اصلی صحبتها نیست ، مردم به روزمرگی قبلی برگشته اند ... خلاصه اینکه جو روانی آماده است برای ضربه آخر . چه باید بکنیم ؟
تودهنی جدید احمدی نژاد به خامنه ای : تعداد نمایندگان ویژه از 4 نفر به 6 نفر افزایش یافت !

روند تو دهنیهای پی در پی احمدی نژاد به خامنه ای همچنان ادامه دارد . در تازه ترین مورد به دنبال ابراز نارضایتی رهبر معظم از انتخاب 4 نماینده ویژه در امور بین المللی و تاکید معظم له بر پی گیری این قبیل مسائل از طریق وزارت امور خارجه ، احمدی نژاد تعداد نمایندگان را از 4 نفر به 6 نفر افزایش داد ! با این تفاوت که عنوان آنها را از نماینده به مشاور تبدیل کرد . یعنی یه جورایی محترمانه خ.ر رو خر کرد :-)
شعار نویسی در قلب جنگلهای انبوه گرگان !

ریدم به قبرت احمدی نژاد !!!

فصلی ناگشوده از ماجرای قتلهای زنجیره ای : باز خوانی قتل فجیع فرزین مقصودلو و شبنم حسینی


قتل فرزین مقصودلو و خواهرزاده 21 ساله اش شبنم حسینی در نخستین روز آبان ماه سال 1375 جنایتی چنان تکان دهنده بود که تا چند روز شهر گرگان را در بهت و حیرت فرو برد .فرزین به خانواده ای سرشناس در گرگان تعلق داشت . پدرش حاج قاسم مقصودلو ازکارخانه داران و زمین داران عمده شهر بود که دستی هم در کار خیر داشت ، اما بخش عمده اموالش پس از انقلاب مصادره شد . فرزین به همراه پسر و دخترش پس از انقلاب به لندن آمد و آنجا تها مونس و هم صحبتش خواهر زاده اش شبنم بود .در دومین دوره ریاست جمهوری رفسنجانی و در شرایطی که اکثر ایرانیان راه سفارتخانه های رژیم را پیش گرفته بودند فرزین به امید رفع توقیف از اموال پدرش که به تازگی فوت کرده بود به ایران آمد ، بدون اینکه بداند چه فاجعه ای در انتظار اوست . فرزین در تاریخ 28/2/75 وارد ایران شد و وقتی در تاریخ 14/3/75 قصد خروج از فرودگاه مهرآباد را داشت به وی اطلاع دادند که ممنوع الخروج شده است و باید به ساختمان مرکزی وزارت اطلاعات در خیابات پاسداران مراجعه کند .




پیگیریها و مراجعات بعدی عمدتا در گرگان انجام شد و فرزین بین دادگاه انقلاب ، نهاد اطلاعات ریاست جمهوری در گرگان و اداره اطلاعات گرگان سرگردان بود . اتهامی که متوجه فرزین کرده بودند ارتباط با سازمان جاسوسی انگلستان بود ، اما بستگان فرزین معتقدند از آنجا که وی زنی با جایگاه اجتماعی ویژه در شهر لندن بوده است ، از او خواسته شده بود برای وزارت اطلاعات ( همان بخشی که زیر نظر سعید امامی فعالیتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایرانیان خارج از کشور را زیر نظر داشت ) جاسوسی کند . از اینجا بود که پای شخصیتی مرموز به نام سید مظر حسینی به ماجرا باز می شود . این شخص به نوعی رابط این خانواده با ماموران اطلاعات بوده و پس از ماجرای قتل حدود 8 ماه در زندان انفرادی غیر رسمی در تهران نگهداری میشود ( شاید برای جلوگیری از افشای اسرار ) و پس از این مدت آزاد میشود . این شخص همانگونه که ادامه خواهد آمد در هنگام وقوع قتل در آپارتمان روبرویی حضور داشته است . مقامات امنیتی استان برای حل مشکل فرزین به دفعات در مکانهای امنیتی و دولتی و یا در منازل وابستگان فرزین با او قرار ملاقات میگذارند . اما در آخرین قرار ملاقات ماجرا به گونه دیگری رقم خورد . ظاهرا قرار شده بود با دریافت 2 الی 3 میلیون تومان رشوه مشکل گذرنامه فرزین حل شود . در تاریخ 27/7/75 به فرزین اطلاع میدهند که جواب قطعی و احتمالا مثبت برای خروج از کشور را سه روز دیگر (1/8/85) به وی خواهند داد . لذا قرار ملاقات درآپارتمان متعلق به مادربزرگ شبنم واقع در خیابان بهمن در محله گرگانپارس گذاشته شد .


. قاتلان بنا داشتند به طور خصوصی با فرزین ملاقات کنند اما با اصرار فرزین که کسی از نزدیکانش در ملاقات حاضر باشد پیشنهاد میدهند که خواهرزاده اش شبنم را به همراه بیاورد . این پیشنهاد ظاهرا به این دلیل بوده که شبنم در یکی از ملاقاتها حضور داشته و چهره هایشان را دیده بود . آپارتمان روبرویی نیز متعلق به برادر فرزین بوده و یکی دو نفر از وابستگان فرزین به همراه سید مظفر حسینی که ساعتی قبل از قرار ملاقات نیروهای اطلاعات با فرزین آگاه شده بودند در آن آپارتمان حضور داشتند . حدود ساعت 7 شب 2 یا 3 نفر وارد آپارتمان فرزین میشوند . بعد از گذشت حدود 15 دقیقه چراغ نورگیر مشترک خاموش میشود و در نتیجه افراد مستقر در آپارتمان روبرویی به محل ملاقات مراجعه میکنند و در گوشه ای از هال فرزین و شبنم را غرق در خون می یابند ، در حالی که جنازه شبنم بر روی جنازه خاله اش افتاده بود . قاتلان حدود 17 ضربه چاقو به هر یک از مقتولان وارد کرده بودند و هیچ سرقتی هم صورت نگرفته بود . در همان هفته اول پس از وقوع جنایت یک خانم خبرنگار از یکی از روزنامه های صبح با تهدید و ارعاب از پیگیری موضوع منع میشود . حدود 10 روز بعد مجلس ختمی به صورت محدود و تحت نظارت نیروهای امنیتی برای شبنم برگزار شد . پس از وقوع قتل توسط افرادی ناشناس ( و احتمالا دخیل در ماجرا ) شایعاتی زننده در سطح شهر پخش شد که قتل را در حد یک انتقام گیری و به خاطر مشکلات اخلاقی مقتولان توجیه میکرد ! جسد شبنم در گورستان امامزاده عبدالله گرگان دفن شد و جنازه فرزین برای دفن به انگلستان انتقال یافت ، جایی که دو فرزندش حدود 8 ماه چشم انتظار بازگشت مادرشان را میکشیدند . هم اکنون پس از گذشت 14 سال از این ماجرا هیچ تلاش آشکار و پنهانی از سوی نهادهای مسئول برای دستگیری مظنونین به این جنایت صورت نگرفته است و پرونده ای که در سال 76 در سازمان قضایی نیروهای مسلح دراین ارتباط گشوده شد بدون هیچ نتیجه ای مختومه شد . علیرضا نوریزاده از قول یکی از منابع موثق نقل میکند شب قتل سعید امامی برای یک ماموریت سه روزه به گرگان آمده بود و در بازگشت به تهران خطاب به فلاحیان میگوید : الحمدلله مشکل گرگان حل شد !









منو