به لحظه لحظه این روزهای سرخ قسم ، که بوی سبز ترین فصل سال می آید سی خرداد
سی خرداد
سي خرداد هشتاد و هشت ، سرخ ترین روز جنبش سبز مردم ایران
کودتاچیها بدونن : ما بالاترینیم و به بالاترینی بودن خودمون افتخار میکنیم
آهای کودتاچیها ! بر و بچه های بالاترین همه با هم داداشن. این برنامه ای که امروز تو بالاترین پیش اومده یه دعوای درون خانوادگیه و هیچ ارتباطی به شما نداره . شماها علی الحساب این سوال مارو جواب بدید : رای مــــــــــــــــا چــــــــــــــــــــــــی شــــــــــــــــــــد ؟
فقط 20 روز تا تاریخی ترین چهارشنبه سوری : بچه ها موافقید چهارشنبه سوری هم عاشورایی عمل کنیم ؟

بچه ها حواستون باشه . فقط 20 روز تا چهارشنبه سوری وقت باقیه . قرار نیست مکان خاصی جمع شیم . ایندفعه فرق داره . تو هر محله . سر هر کوچه . . . یه عکس خامنه ای آتیش میگیره و به جاش یه عکس موسوی و خاتمی و کروبی رو دستا میره بالا. وای به حال اون بسیجی بی شرفی که بخاد بیاد گردن کلفتی . همشون بدونن : ایندفعه هم قراره عاشورایی عمل کنیم
چگونه بی برنامگی جنبش سبز ، مهدی میکسر را به یک سرباز فدایی ولایت تبدیل کرد ! ( به استقبال چهارشنبه سوری سبز)
11ساعت تو اتوبوس نشستم اومدم تهران تا مثل یک سرباز فدایی ولایت در بین صفوف به هم پیوسته لشگر ساندیس خور حضور یابم و مشت محکمی به دهان فتنه گران و خواص دوپهلو ! بکوبم . خدا از من قبول کند . ساعت 10 شب چهارشنبه سوار اتوبوس شدم و ساعت حدود 10 صبح به تهران رسیدم . اول قصد داشتم برم صادقیه ( همینجا بگم خدا بیامرزه ننه جون کروبی رو که اگه همین صادقیه رو اعلام نمیکرد بعضیا رسما ختم جنبش سبز رو جشن میگرفتن ) خلاصه دیدم دیر شده گفتم خودمو برسونم به انقلاب ، شاید تو کارگر یا بلوار کشاورز خبری باشه . مسافت طولانی بین چهار راه ولیعصر تا انقلاب رو بین فداییان آغا طی کردم و تنها نشانی که از جنبش سبز دیدم افرادی بود که با نگاه خودشون ازهم میپرسیدن : چه کار کنیم . برنامه چیه ؟ کاملا احساس میکردم که منتظر یک جرقه ان تا شروع کنن . اما جو سنگین بود . خلاصه تا ساعت 11 و نیم تکلیف شرعی خودم رو به بهترین نحو انجام دادم و بعدش در حالی که از شدت خستگی و کلافگی داشتم مرگ رو به چشم میدیدم ، تصمیم گرفتم برم صادقیه . حول و حوش ساعت یک رسیدم اونجا و فقط حضور سنگین یگان ویژه رو دیدم و باز هم نگاههای منتظر و پرسان . حالا یک چیز بیشتر از همه منو میسوزونه : ساندیس بهم نرسید ! // اما به خدا ناامید نیستم . یادتونه روز تنفیذ و تحلیف چقدر جو سنگین بود ؟ هیچکش نتونست کاری بکنه . یادتونه بعد از ماجرای پاره شدن عکس خمینی روزنامه ها تیتر زدن : چشم فتنه کور شد . اما عاشورا از خجالتشون در اومدیم . حالا هم نا امیدی ممنوع . با کمی برنامه ریزی و واقع بینی میتونیم روز چهارشنبه سوری یه قدرت نمایی عظیم داشته باشم . مخصوصا که روزای آخر سال ترافیک قفله . مکان تجمع : تمام پارکها و فضاهای سبز شهر تهران .
شما رو به هر چی که میپرستین قسم اگه فردا عکس و فیلم گرفتید صورتها رو محو کنید
بارها و بارها همه ما دیدیم سایت گرداب عکس هایی رو که خودمون از همسنگرهامون گرفتیم منتشر میکنه برا شناسایی . اخیرا هم که رسما با تیراژ بالا ویژه نامه چاپ کردن و بین مردم توزیع کردن که شناسایی کنید . به خدا محو کردن صورتها کاری نداره . اما اگه نمیتونید محو کنید اصلا قید منتشر کردنش تو اینترنت رو بزنید . تصور کنید چقدر وحشتناکه : بی احتیاطی ما میتونه یک نفر رو بفرسته بالای دار
بالاحدیث
هر کس در روز 22 بهمن عکسی از علی خامنه ای را آتش بزند خدایتعالی همه گناهانش را بیامرزد حتی اگر به رقم تعداد لینکهای ارسال شده در بالاترین باشد
مَن حَرَق تَصویرٌ مِن العَلی خامنه ای ( کَثَرالله اَعدائه ) فی یوم 22 بهمن ، فَقَد غَفرالله تَعالَی ذُنُوبه ، حتی اگر بعدد لنوک سایت بالاترین
یادآوری آخرین موج آفرینی سایت محبوب موج کمپ : روز سبز آزادی ، 22 بهمن
همه ما بدجوری به موج کمپ معتاد شده بودیم . سایتی حرفه ای و دوست داشتنی با گرافیک و طراحی ساده و در عین حال جذاب که مفهوم موج آفرینی رو به جنبش سبز معرفی کرد . هنوز هم گاهی آخرین صفحه اش که دیگه آپدیت نشد رو میبینم و لذت میبرم . فکر کنم الان که داریم به روز سرنوشت ساز 22 بهمن نزدیک میشیم بهترین موقعیت برای مرور موج آفرینی شماره 22 موج کمپه :

http://www.mowjcamp.com/article/id/73886
22 بهمن با حضور در خیابان یک بازی باخت – باخت جدید روبه حکومت کودتا تحمیل میکنیم
حدود 8 ماهه که از شروع جنبش میگذره وهر حضور ما در خیابانها یک بازی باخت – باخت رو به حکومت فاسد جمهوری اسلامی تحمیل کرده . اونها در برابر حضور ما در خیابان دو راه دارن . راه اول : بی اعتنایی . مثل کاری که در روز قدس یا هفته اول بعد از انتخابات پیش گرفتن . ( البته بهتر بود میگفتم بی اعتنایی از سر ناچاری ) این کار باعث میشه در عرض چند دقیقه اکثر نیروهای هوادار جنبش به خیابون بیان و فورا تجمع تبدیل به یک راهپیمایی عظیم میلیونی باشه . نتیجه اش هم که مشخصه . تودهنی میلیونی ملت به حاکمان چیزی نیست که بشه با دروغهای صدا و سیما لاپوشونی کرد . واما راه دوم : سرکوب . این هم که نتیجه اش مشخصه . همونطوری که یک بار خامنه ای اعتراف کرد آبروی نظام در بین ملتها رفت ، بدیهیه که منظورش پخش شدن تصاویر و فیلمهای سرکوب بوده و بدیهی تره که با سرکوب جدید تتمه این آبرو هم کلا به باد فنا خواهد رفت . غیر از این دو راه هیچ راه دیگه ای ندارن و همونطوری که عرض کردم حتی در بدترین شرایط باز هم این جمهوری اسلامیه که می بازه . این توضیح رو هم بدم هیچکدوم از ما قهرمان نیستیم . خیلی از ما ( از جمله خود من ) از باتوم و گاز اشک آورمیترسیم . از اخراج از محل کار میترسیم . از دستگیری و زندان میترسیم ، از گلوله میترسیم . این یک حس طبیعیه و عار نیست . 22 بهمن کافیه یک نماد سبز تو جیبمون باشه و به خیابون بیایم . ما فقط میخایم به کودتاچیها ثابت کنیم جنبش هنوز زنده است . اگه راه عاقلانه رو پیش گرفتن و کاری به کار ما نداشتن حالت اول پیش میاد . اما اگه بخان ما رو از این حق طبیعی محروم کنن و سگهاشونو به جونمون بندازن اونوقته که باید عاشورایی عمل کنیم و وظیفه بر و بچه های دل وجیگردارتر جنبش سنگین میشه . چه بزنیم چه بخوریم در هر دوحالت برنده ایم . از همه مهمتر اینکه خدا با ماست . حضور ما در خیابون یعنی باخت حکومت
منو