به لحظه لحظه این روزهای سرخ قسم ، که بوی سبز ترین فصل سال می آید سی خرداد
سی خرداد
سي خرداد هشتاد و هشت ، سرخ ترین روز جنبش سبز مردم ایران
سوء مدیریت نیروی انتظامی یک دعوای ساده را به بحران امنیتی تبدیل کرد


باز هم سوء مدیریت و دستپاچگی فرماندهان نیروی انتظامی بحران آفرید . این بار در روستای جلین در شش کیلومتری شرق گرگان ، قضیه از این قرار است که چند شب پیش یک درگیری مختصر بر سر زمینهای زراعی بین چند نفر از سکنه جلین و روستای مجاور ، حسن آباد ، پیش می آید . ساکنان حسن آباد از قومیت سیستانی می باشد . این درگیری ساده ادامه داشت تا پای نیروی انتظامی به ماجرا باز شد و در کمال ناباوری ناگهان تیراندازی مستقیم به سمت مردم آغاز شد . تا این لحظه کشته شدن یک جوان 18 ساله در بین تماشاچیان درگیری به طور قطعی تایید شده و 3 یا 4 نفر مصدوم با شرایط وخیم در بیمارستان بستری هستند . شورای تامین استان تشکیل جلسه داده و نیروی انتظامی منطقه را قرق کرده ! واما چند سوال از فرماندهان انتظامی استان گلستان : اصولا چه نیازی به تیراندازی مستقیم بود ؟ شلیک گلوله مستقیم حتی به عنوان آخرین راه حل هم امری نفرت انگیز است . آیا شما متوجه هستید که طرف مقابل شما عده ای انسان هستند ؟ آیا فرمایش حضرت علی را نشنیده اید که خون ناحق زوال حکومتها را نزدیک میکند ؟ سوال بعد اینکه چرا همه مصدومان و کشته شده ماجرا از بومیان روستای جلین هستند؟ گفته میشود علت آن است که مدیریت انتظامی استان در دست سیستانیهاست و البته این شایعه ای است که در اثر عملکرد ناصواب شما به شدت فراگیر شده و در نتیجه جان و مال برادران مهاجر سیستانی به شدت در معرض خطر قرار گرفته است . خودتان بهتر میدانید این کینه قومیتی ریشه ای قدیمی دارد و بنزینی که شما بر این آتش پاشیدید تمام روزنه های امید برای رفع آن را مسدود کرد . چرا سنگی را در چاه انداخته اید که صد آدم عاقل هم توان بیرون آوردن آن را ندارند ؟
۱۰۰ ميليون نفر در ۱۸۰ كشور مسابقه فردا را تماشا مى كنند ! فرصتی از این بهتر ؟

به گفته مدير برگزارى ديدار دوستانه تيم هاى ملى ايران و برزيل حدود ۱۰۰ ميليون نفر از هواداران فوتبال در ۱۸۰ كشور اين مسابقه را تماشا مى كنند ! فرصتی از این بهتر ؟ ایرانیهای سبز امارات ، قطر ، بحرین و .... آماده اید ؟تصاویر شهدا رو پرینت گرفتید ؟ پلاکاردهای سیاسی رو نوشتید ؟ تی شرتها و پارچه های سبزتون حاضزه ؟ عکسای موسوی و کروبی چطور ؟ چی ؟! پلیس اجازه نمیده ! نشد دیگه ، ما همون ایرانیایی هستیم که نارنجکای 5 کیلویی رو میبریم تو استادیوم آزادی میترکونیم . اطلاعات شناساییتون میکنه ؟ خوب صورتاتون رو رنگ کنید ؟ هیچ بهانه ای نیست . یه یا علی میخاد تا دنیا صدای ما رو بشنوه : جنبش سبز هنوز زنده است
دروغگو خائن است و خائن ترسو ... و ترسو شب را به جای هتل در پادگان می خوابد ( در حاشیه سفر ا.ن به گرگان )

احمدی گشاد دیشب را در پادگان لشگر30 پیاده گرگان به صبح رساند .

مدارس تعطیل ، ادارات تعطیل ، همه به صف : احمدی نژاد اومده ( استقبال خودجوش مردمی ! از ا.ن در گرگان ، 13 مهر 89 )
همه ادارات به اجبار کارمندان خود را به استقبال احمدی نژاد بردند . اتاق به اتاق سرکشی میکردند تا مبادا یک نفر جا مانده باشد . میهمان مهمی آمده : احمدی نژاد !!! چه کسی میتواند بگوید من نمیایم . لیست حضور و غیاب تهیه کرده اند . حراست داریم ، گزینش داریم . به راحتی نانت را آجر میکنند . اگر همین آب باریکه اداره را از ما بگیرند برای زن و بچه چه جوابی داریم ؟ مردم گرگان از دیشب اس ام اس باران شده اند: سومین سفر رئیس جمهور و هیات دولت ، استقبال 9 صبح چهار راه امامزاده عبدالله . از دو روز پیش مدیر کل همه کارمندان را در سالن جمع کرد و از همه خواست به استقبال بیایند . به معاونین خودش توصیه اکید کرد همه کارمندانتان را باید بیاورید . مدیر کل را عمیق میشناسم . ته دلش اصلاح طلب است و بعضی وقتها در جمعهای خصوصی افاضات احمدی نژاد را به سخره هم میگیرد . با خودم میگویم این چه معجزه ایست ؟! دعوت کننده به حرف خودش اعتقادی ندارد . مدعو هم تمایلی به شرکت در این دعوت ندارد . اما باز هم همه مجبوریم برویم ! این چیزی است که درکش برای کسانی که در جوامع دموکراتیک زندگی میکنند خیلی سخت است و تمام جامعه شناسان و روان شناسان دنیا باید روی این قضیه کار کنند : چطور میتوان ترس مردم را از دیکتاتورها ریخت ، چطور مردمی که هیچ علاقه ای به دیکتاتور ندارند خودشان به سرباز پیاده دیکتاتور تبدیل می شوند. بگذریم ، ساعت 8 و نیم که به زور از اداره بیرون آمدیم یک هیات 70-80 نفره بودیم که همه زیر لب غرغر میکردند . مغازه دارها متلک می اندختند . بنرهای چند متری سرتاسر خیابانها را پوشانده . همه جا پلیس بود . استفاده از پلهای عابر پیاده ممنوع شده بود . هر اداره ای چند بنر بزرگ در خیر مقدم به رئیس جمهور و چند تا هم برای خیرمقدم به وزیر مربوطه خودشان ( سال اصلاح الگوی مصرف !! ) . وسط راه همراه چند نفر دیگر مسیر را جدا کردم و به طرف خانه برگشتم . راننده تاکسی غرغر میکرد : همه راهها را مسدود کردند از صبح نتونستم درست کار کنم . صف بچه مدرسه ایها که به استقبال برده میشدند توجه مرا جلب کرد . یک عکس گرفتم
از خودم میپرسم چرا استقبال را در چهار راه امامزاده برنامه ریزی کرده اند ! مگر میدان شهرداری چه عیبی داشت . فورا جواب را می یابم : فضای کوچک و محدود چهارراه جمعیت را چند برابر جلوه میدهد . آخر اتفاق مهمی در شرف وقوع است . مردمی ترین رئیس جمهور دنیا در راه است

به قبرستان گذر کردم کم و بیش . . . ( تصویری از سنگ قبر علی کردان )
با قبرستان ملامجدالدین ساری خاطره ها دارم ، آن زمان که کودکی 5-6 ساله بودم و در آغوش مادرم به مراسم خاکسپاری شهدا میرفتیم .مادرانی دلیر را میدیدم که با دست خود در مزار فرزندانشان خاک میریختند . دیروز باز به همراه مادرم گذرم به آنجا افتاد . من که حواسم نبود . اما مادرم ناگهان با هیجان گفت " این همون کردان معروفه" . قبر را که دیدم ناخودآگاه این دوبیتی باباطاهر به ذهنم آمد : به قبرستان گذرکردم کم و بیش ، بدیدم حال دولتمند و درویش ، نه درویشی به گوری بی کفن ماند ، نه دولتمند برد از یک کفن بیش . . .
منو